۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

راستی

راستی کن که راستان رستند/در جهان زیر دستان زبر دستند
.
پی نوشت:یک آدمی که در کازرون همه دیوانه می خوانندش این پند را به من داد.
.
پس نوشت: ما چقدر دیوانه ایم که او را دیوانه می دانیم.
.
پسین نوشت: خیلی دلم می خواست من هم شدت دیوانگی ام مانند او بود.
.
توضیح نوشت: سالها پیش به این آدم برخوردم، ظاهرا به "اسمال خله" معروف بود(دیپلمه ای بود که در ان زمان /حدود بیست سال پیش/در آن شهر کوچک خودش را به دیوانگی زده بود) از من و خیلی ها ی دیگر عاقل تر بود.

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

فوتبال

سربازان ژنرال در برابر ارتش آبی زانو زدند!
.
پی نوشت: جون به جونم کنن تاجی ام چیکار کنم؟
.
پس نوشت: خدایی سپاهان هم مستحق باخت نبود.
.
پسین نوشت: امیر نیمه دوم رو از پرویز خان برد، این یعنی یک مربی خوب!!

۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

چریدن

پنج سال و دو ماه چریدی، حالا می گویی اشتباه بود؟
.
پی نوشت: بیچاره گوسفندان گرسنه!!
.
پس نوشت: چطور می توانی جبران کنی؟
.
پسین نوشت: اصولا این اعتراف به اشتباهت می تواند برای گوسفندان گرسنه علوفه ای باشد؟
.
نتیجه نوشت:آن گوساله ات هم که رفت آنطرف حرفهای قشنگ زد در آغل تو بزرگ نشده بود و گرنه او هم گاوی می شد مانند خودت پروار و کودن!! خوانندگان فرهیخته ی گیل نوشت روزنامه نگار دیوانه را می بخشند و می دانند به دیوانه حرجی نیست.

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

سمساری

سمسارهای خوبی هستیم؛
 با کمی رنگ ولعاب اجناس دست دوم دیگران را به نام خودمان به شما عرضه می کنیم.
.
آااااااااای کاسه بشقاب،دمپایی پاره ، روحی شکسته می خَـــــــــــــــــــــــریم!!
.