۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

لذت باران

کاش مثل همان روزها !!؟ هنوز زیر باران بودیم......

۷ نظر:

farzin karegar گفت...

درود
خيال انگيز بو
گيلك بمني

پریا گفت...

اینجاست که باید چترها را بست زیر باران باید رفت ...

هادی گفت...

سلام
چه جالب / چتر هم از دیدن این باران اختیار از کف داده...

گیله مرد گفت...

درود به دوستان
.
فرزین عزیز: خوش بامویی.
.
پریای گرامی: می بندیم/زیر باران می رویم...
.
هادی جان: تو کوللن فیلسوفی برار.....
.
سپاس از همگی/آرش

پروانه گفت...

کاش مثل آنروزها هنوز از زیرباران ماندن لذت می بردیم!
کاش مثل آنروزهاکنار استخر لاهیجان در زیر باران ....!
کاش در خیابان شیشه گران هنوز ....
کاش در بام سبز لاهیجان یکبار دیگر زیر باران ..............!
وای گیله مرد با این جمله ات چه کردی!

نرگس گفت...

چه عکس قشنگی /// اون چتر افتاده بدجوری دلتنگم کرد

گیله مرد گفت...

به دوستان
.
خانم پروانه:این چیزایی که شما نوشتید و مکانها من کمتر تجربه اش رو داشتم. سپاس
.
خانم نرگس: خوشحالم که این جملات کوتاه باعث نوستالژی می شه/نوستالژی(حتی دلتنگی ش) همیشه بد نیست. سپاس