۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

پنجره

گاهی آن سوی پنجره را نیز ببینیم.

۲ نظر:

هادی گفت...

سلام آرش جان
ببخشید سرم شکسته داره خون میاد..
آه ..
چیزی نیست ناراحت نشو!
پنجره رو باز کردم آن سو را ببینم .. سنگی اومد و سرمو شکست..

بدرود

پروانه گفت...

آخ گفتي دوست خوبم ! تو این مهمونیه فهمیدم که بایستی آنسوی پنجره را می دیدیم !