تک جمله های یک روزنامه نگار دیوانه
سلام آرش جانببخشید سرم شکسته داره خون میاد..آه ..چیزی نیست ناراحت نشو!پنجره رو باز کردم آن سو را ببینم .. سنگی اومد و سرمو شکست..بدرود
آخ گفتي دوست خوبم ! تو این مهمونیه فهمیدم که بایستی آنسوی پنجره را می دیدیم !
ارسال یک نظر
۲ نظر:
سلام آرش جان
ببخشید سرم شکسته داره خون میاد..
آه ..
چیزی نیست ناراحت نشو!
پنجره رو باز کردم آن سو را ببینم .. سنگی اومد و سرمو شکست..
بدرود
آخ گفتي دوست خوبم ! تو این مهمونیه فهمیدم که بایستی آنسوی پنجره را می دیدیم !
ارسال یک نظر