تک جمله های یک روزنامه نگار دیوانه
من بعضی وقتا واسه خودم کانادادرای باز می کنم؛ خود شیفته ام؟
سلام/شما گاهی برای خودت کافه گلاسه هم سیخ می کنی؟!یه پرس هم چایی می ریزی؟!یه استکان هم کباب می ریزی؟! خوب دیگه چه کارا می کنی؟! لابد فرداش هم می ری سینما؟واه واه خدا به دور مثلا تو دوست منی مجتبا؟! اگه به مامانت نگفتم بیاد گوشت رو بپیچونه؟!
اون دفعه پیام نذاشتم یه هفته سوسک بودم/چشم حالا پیام می ذارم
من زیبای خفته ام !!!!!!
ارسال یک نظر
۴ نظر:
من بعضی وقتا واسه خودم کانادادرای باز می کنم؛ خود شیفته ام؟
سلام/شما گاهی برای خودت کافه گلاسه هم سیخ می کنی؟!یه پرس هم چایی می ریزی؟!یه استکان هم کباب می ریزی؟! خوب دیگه چه کارا می کنی؟! لابد فرداش هم می ری سینما؟واه واه خدا به دور مثلا تو دوست منی مجتبا؟! اگه به مامانت نگفتم بیاد گوشت رو بپیچونه؟!
اون دفعه پیام نذاشتم یه هفته سوسک بودم/چشم حالا پیام می ذارم
من زیبای خفته ام !!!!!!
ارسال یک نظر