۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

مدعی

با مدعی مگویید(1) اســـرار عشق و مستی
تا بی خبر بمــــــــــــیرد در درد خود پرستی
در گوشه ســــلامت مستــور چون توان بود
تا نرگس تو با ما گوید رمــــــــــــوز مسـتی
آن روز دیده بودم این فتنــه ها که برخاست
کز سرکشی زمــــــــانی با ما نمی نشــــستی  ..... حضرت حافظ

پی نوشت:
1-دلم می خواست بنویسم: با مدعی مگویم اسرار عشق و مستی/از حافظ خجالت کشیدم.
2-مخاطب این شعر در رشت نیست، نگران نباشد.

هیچ نظری موجود نیست: